خوش بینی آموخته شده و مارتین سِلیگمَن


کسب یک طرز فکر خوش بینانه به طرز فوق العاده زیادی شانس شما را برای سلامت، ثروت و شادی بیشتر می کند.
نظریه خوش بینی آموخته شده
دیدگاه سنتی که در مورد موفقیت وجود دارد مانند دیدگاه سنتی که در مورد افسردگی وجود دارد به تجدید نظر نیاز دارد. در محل کار و مدارس براساس این فرضیه عمل می کنند که موفقیت نتیجه ترکیب استعداد و اشتیاق است. و وقتی شکستی اتفاق می افتد به این دلیل است که یا استعداد وجود ندارد و یا اشتیاق. اما شکست می تواند حتی زمانی اتفاق بیفتد که استعداد و اشتیاق فراوان وجود دارد ولی خوش بینی در کار نیست!
رواج داشتن این مسئله که مردم زیر بار مشکلات از پا در می آیند به این معنی نیست که این وضعیت، قابل قبول است یا اینکه زندگی باید اینطور باشد. اگر از روش دیگری برای توضیح دادن وضعیتی که در آن قرار دارید استفاده کنید برای برخورد با مشکلات مجهزتر خواهید بود و از اینکه مشکلات تان شما را به سمت افسردگی ببرند جلوگیری خواهید کرد.
چیزی که ما می خواهیم خوش بینی کورکورانه نیست بلکه خوش بینی انعطاف پذیر است یعنی خوش بینی با چشم های باز.
ما باید بتوانیم در صورت لزوم از چشم تیزبینِ بدبینی برای دیدن واقعیت استفاده کنیم اما نباید مجبور باشیم که در سایه های تاریک بدبینی به زندگی کردن ادامه بدهیم.
آزمایش مارتین سلیگمن چه بود؟
مارتین سلیگمن یک روانشناس شناختی است که سال های زیادی را صرف آزمایشات بالینی در مورد ایده “درماندگی آموخته شده” کرده است. آزمایشات او در دادن شوک های الکتریکی ملایم به سگ ها ثابت کرد که اگر سگ ها باور داشته باشند که در هر حال شوک همچنان به آنها وارد می شود دیگر برای فرار کردن تلاشی نمی کنند. یک محقق دیگر این اصل را روی انسان ها امتحان کرد ولی به جای شوک از سر و صدا استفاده کرد و فهمید که درماندگی آموخته شده می تواند به همین راحتی روی انسان ها پیاده شود. با این حال در این آزمایشات یک نابهنجاری وجود داشت: همانند آزمایشی که در مورد سگ ها انجام شده بود یکی از هر سه انسان از فشار دادن دکمه برای خاموش کردن سر و صدا “دست بر نمی داشتند” چه چیزی این افراد را از دیگران متفاوت می کرد؟
سلیگمن این سوال را در مورد زندگی واقعی پرسید: چه چیزی باعث می شود که یک نفر پس از اینکه معشوقش دست رد به سینه او زد مجددا از جا برخیزد و دیگری با وجود اینکه می بیند کارش به جایی نمی رسد همچنان ادامه بدهد؟
او متوجه شد توانایی بعضی از مردم در اینکه بعد از یک شکست ظاهری مجددا از جا برمی خیزند همانی نیست که ما از روی احساسات، “غلبه نیروی اراده انسان” می نامیم. این افراد به جای اینکه به طور ذاتی موفق باشند، شیوه ای برای توضیح دادن حوادث دارند که شکست را دائمی نمی دانند و معتقد هستند که شکست ارزش های اساسی شان را تحت تاثیر قرار نمی دهد. این ویژگی چیزی نیست که “یا از آن برخوردار باشیم یا نباشیم” خوش بینی شامل یک سری مهارت ها می شود که می توان آنها را یاد گرفت و کسب کرد.
روش توضیح مثبت
افراد بدبین معمولا فکر می کنند که بدبختی تقصیر خودشان است. آنها معتقدند که علت بدبختی خاص آنها، یا مشکل عمومی که دارند (مثلا حماقت، عدم وجود استعداد یا زشت بودن) دائمی است و بنابراین برای تغییر دادن وضعیت شان به خودشان هیچ زحمتی نمی دهند. تعداد کمی از ما کاملا بدبین هستیم اما اکثر ما به بدبینی اجازه خواهیم داد که در برابر اتفاقات گذشته زندگی مان کنترل کامل را به دست بگیرد. در متون علمی روانشناسی این عکس العمل ها “نرمال” محسوب می شوند. اما سلیگمن می گوید لزومی ندارد که اینطور باشد و اینکه روش متفاوت توضیح دادن موانع برای خودتان از اینکه بحران ها موجب افسردگی تان شوند جلوگیری خواهد کرد. سلیگمن می گوید حتی اگر بدبینی شما در حد معمولی باشد میزان موفقیت شما را در هر عرصه ای از زندگیِ کاری، روابط یا سلامتی کاهش می دهد.
خوش بینی و موفقیت
معمولا مردم فکر می کنند که موفقیت موجب خوش بینی می شود اما مدرکی که سلیگمن ارائه می کند نشان می دهد که عکس این قضیه درست است یعنی خوش بینی موجب موفقیت می شود. خوش بینی اگر تکرار شود و دائمی باشد موجب موفقیت می شود، تجربه فروشندگان و ویزیتورها این مسئله را تایید می کنند. درست در همان لحظه ای که یک فرد بدبین کمرش خم می شود و خسته می شود فرد خوشبین از یک مانع نامرئی عبور می کند و موفق می شود.
عبور نکردن از این مانع معمولا تنبلی یا عدم وجود استعداد تفسیر می شود. سلیگمن متوجه شد کسانی که به سادگی تسلیم می شوند هرگز تعریفی را که از شکست یا تحقیر دارند مورد سوال قرار نمی دهند. کسانی که معمولا “از موانع عبور می کنند” به مکالمه درونی خودشان گوش می دهند و با افکار محدودکننده خودشان مقابله کرده و فورا دلایل مثبتی را برای رد شدن از مانع پیدا می کنند.
ارزش بدبینی
سلیگمن در کتاب خود خوش بینی آموخته شده به این نکته جالب اشاره می کند که بدبین ها در یک زمینه از خوش بین ها موفق تر هستند: توانایی افراد بدبین در بررسی دقیق تر یک وضعیت. بعضی از مشاغل مثل حسابداری یا مهندسی امنیت به چند فرد بدبین احتیاج دارند تا بتوانند واقعیت را بببیند.
البته بیل گِیتس هم در کتاب تجارت با سرعت فکر: کاربرد سیستم عصبی دیجیتال، در مورد همین ویژگی بحث می کند و می گوید آن دسته از کارمندان شرکت مایکروسافت را که بتوانند به او بگویند که کجای کار ایراد دارد تحسین می کند.
مارتین سلیگمن به طور واضح در مورد این نکته صحبت می کند که موفقیت در کار و زندگی وقتی اتفاق می افتد که هم بتوانیم واقعیت موجود را به طور دقیق درک کنیم و هم اینکه یک آینده جذاب و جالب را با خودمان تصور کنیم. بسیاری از مردم در یکی از این دو مورد خوب عمل می کنند اما در مورد دیگر این طور نیستند. کسی که می خواهد خوش بینی را یاد بگیرد باید در حالیکه رویاپرداز بهتری می شود توانایی درک دقیق واقعیت موجود را نیز داشته باشد. ترکیب این دو غیر قابل شکست است.
از بدبینی تا افسردگی
روانشناسان بزرگ مثل آلبرت اِلیس و آرون تی بک با پژوهش های شناخت درمانی خود ثابت کردند که افکار منفی از علائم افسردگی نیستند بلکه به افسردگی منجر می شوند. همه ما از نظر عقلی این را می دانیم اما روان درمانی به ما اجازه می دهد که باور می کنیم با چیزی روبرو هستیم که از ناحیه کنترل ما خارج است.
سلیگمن معتقد است که زن ها دو برابر بیشتر از مردها در معرض افسردگی قرار دارند زیرا با اینکه مردها و زن ها افسردگی ملایم را به یک اندازه تجربه می کنند شیوه فکر کردن زن ها به مشکلات باعث افزایش افسردگی شان می شود. کار افراد افسرده این است که همه اش به یک مشکل فکر می کنند و آن را به یک جنبه “غیر قابل تغییر” وجودشان ربط می دهند.
موسسه ملی سلامت روان آمریکا میلیون ها دلار خرج کرد تا بفهمد که افسردگی نتیجه عادت های فکری هست یا خیر.
مارتین سلیگمن نتایج را در یک کلمه برایمان می گوید: “بله”
البته ما می توانیم با تقویت مسیرهای عصبی خوش بینی ذهن احتمال افسرده شدن را کاهش می دهد.
خوش بینی از روی عادت
این ما را به یک سوال بزرگتر راهنمایی می کند که چرا این همه افسردگی دور و برمان وجود دارد؟ سلیگمن اینطور استدلال می کند که مشغولیت ما با فردگرایی، قید و بندهای ذهنی خاص خودش را ایجاد کرده است. اگر از ما دعوت شود که به توانایی های بی پایان خودمان باور داشته باشیم هر نوع شکستی دیوانه کننده خواهد بود. حالا فرض کنید حمایت های زندگی مثل خدا، خانواده، همسر خود را از دست بدهید آن وقت دلیل افسرده شدن را می فهمید.
نکته مهم تحقیقات مارتین سلیگمن، با توجه به اینکه ما نمی توانیم از مشکلات و شکست های زندگی فرار کنیم ولی باید بدانیم که همه این مسایل موقت، خاص و بیرونی هستند و فهمیدن همین یک نکته راهگشای خیلی از مشکلات ماست.
شناخت این مسئله شیوه طرز فکر انسان را نسبت به جهان هستی تغییر می دهد و وقتی دید انسان به این روش تغییر کرد معمولا به طور دائم همین طور می ماند.
معرفی کتاب
اگر این مقاله برای شما مفید بوده و یا علاقمند به مطالعات بیشتر در این زمینه هستید کتاب های زیر می تواند کمکتان کند، نظر یادتون نره!
- خوش بینی آموخته شده – مارتین سِلیگمَن – نشر رشد
- طرز فکر – کارول دوک – نشرنوین
- هوش هیجانی – دانیل گُلمَن – نسل نو اندیش
دیدگاهتان را بنویسید